از این رو شاید به لحاظ کمی در سال فیلمهای کمتری را نسبت به دیگر همکارانش انتخاب می کند. اما در سال جاری او چهار فیلم سینمایی را در پرونده کاری اش ثبت کرد. که شامل فیلمهایی چون "همیشه پای یک زن در میان است"،"صد سال به این سالها"،"خاک آشنا" و"سه زن می شد.
اما از این تعداد فیلم تنها فیلم"همیشه پای یک زن در میان است" از او در جشنواره فجر به نمایش در آمد.زیرا دیگر کارهای او بخاطر نرسیدن فیلمها به جشنواره و یا خروج فیلمهای دیگری چون "خاک آشنا"و"صدسال به این سالها "به جشنواره بیست و ششم نرسید.
با رضا کیانیان گفتگویی در خصوص این کار ها انجام دادهایم که در پی میخوانید.
- شما امسال، سال پر کاری را پشت سر گذاشتید و از این رو در چشنواره بیست و ششم چهار کار در بخش های مختلف داید که مایل هستم تا در باره هریک از این کارهای با شما گفت و گوی گوتاهی داشته باشیم.
در ابتدا در خصوص کار فیلم"صد سال به این سالها" ساخته سامان مقدم صحبت بفرمایید.
گویا در این فیلم نقشی را بر عهده دارید که در آن دو دوره سنی را پشت سر می گذارید و احتمالاً جدای از ویژگی احتمالی شخصیت ، این کار بلحاظ گریم نیز دارای وجوه خاصی از چذابیت را داراست.
آیا این خصوصیات در انتخاب نقش برایتان حائز اهمیت؟
نوع و شکل کار من اینگونه است که در ابتدا باید نقشم را دوست داشته باشم . این نقش هم که در فیلم "صد سال به این سالها" پذیرفتم ،نقش جالبی بود.از سوی دیگر من بسیار دوست دارم که نقشی را بازی کنم که تا کنون مشابه آن را در کار های دیگرم بازی نکرده باشم.این شخصیت هم یکسری مالفه ها داشت که برایم بسیار جالب بود.
البته پیش از این هم بارها قرار شده بود که در چند فیلم پیشین سامان مقدم هم حضور داشته باشم. که متاسفانه این شرایط میسر نشد تا اینکه در این فیلم این اتفاق پیش آمد و من هم از آن استقبال کردم.
شما از جمله بازیگرانی هستید که با حساسیت های ویژه و خاص خودتان به سراغ کارهایتان می روید این مسئله در بسیاری از موارد بازیگران را کم کار می کند تا پر کار تر. اما گویا با وجود این حساسیت ها از جانب شما، کارگردان ها نیز با سلایق و علایق شما آشنا تر شده اند و خودشان در مواردی نقش های خاصی را که در فیلمنامه دارند.
و می دانند علایق شما را هم برمی انگیزد را به پیشنهاد می کنند.و شما به صرف متفاوت بودن اگر کوچک بود اما اصتلاحاً جای کار می داشت را انتخاب می کنید.از این جس کارها می توان به سریال کیف انگلیسی وچند کار دیگر اشاره کرد.
- آیا به شکل مشخص کار آقای سامان مقدم هم دارای چنین شاخصه هایی بود؟
البته نقش من در فیلم سامان مقدم نقش کوچکی نبود. در واقع محوری ترین نقش این فیلم شخصیت زن داستان است که خانم معتمد آریا آنرا بازی می کنند. و نقش او در ارتباط با دو مرد است که نقش این دو مرد را آقای پرستویی و من بازی می کنیم.
اما در باره اینکه کدام یک از ما این دو نقش را بازی کنیم صحبت های فراوانی شد و در نهایت کارگردان تصمیم گرفت و اتفاقاً نقشی که به من پیشنهاد کرد همان نقشی بود که خودم هم از آن خوشم می آمد.
- گویا این شخصیتی دو دوره سنی دارد و نقشی که آقای پرستویی هم دارد یک دوره بیشتر از شما و سه دوره سنی را دارد؟
نه این ماجرا کاملاً برعکس است و نقش آقای پرستویی دو دوره سنی دارد که در قبل و بعد از انقلاب می گذرد و نقش من سه دوره سنی دارد.ولی نقش من در پیش از انقلاب می آید و وقایع داستان برای من در همان دوران و به پایان می رسد.
بههرحال سامان مقدم یکسری از مولفه های خودش را دارد. اما تفاوت این فیلم در مقایسه با دیگر فیلمهای او به این نکته باز می گذرد که در فیلم "صد سال به این سالها" داستان یک فضای تاریخی دارد.و من مطمئن هستم که فیلم گرم و تاثیر گذاری خواهد شد.
خاک آشنا
- چند حضور موفق در فیلمهای "بهمن فرمان آرا "شاید بهترین بهانه برای تداوم این همکاری و پذیرش نقش ها و فضاهای ذهنی این کارگردان نام آشنا و توانای سینمای ایران است.شما در چند فیلم پیشین این کارگردان سه گونه نقش متفاوت را پذیرفتید کار آخیر او هم آیا دارای این وجوه ویژه و متفاوت بود؟
اما این فیلم"خاک آشنا" درباره عشق است.فیلم روایتگر عشق زن و مرد و عشق به میهن است.از این رو می توان گفت که این فیلم دنیای جدیدی از ذهنیت فیلمساز را نمایش میدهد.
از سوی دیگر همانطور عنوان داشتید در چهار فیلم آقای فرمان آرا من چهار نقش متفاوت را بازی کردم و این اتفاق و روند برای بازیگری مانند من که دوست دارم نقش های متفاوتی را تجربه کنم. این فرصت، موقعیت و کارگردان یک ایدال بحساب می آید. به عبارت دیگر فرمان آرا برای من مانند یک شانس است.
عموماً مرز میان بودن و نبودن و عشق که پایه و اساس بودن است با مرگ که نقطه پایان بودن و نیستی است فاصله ای نزدیکی دارد.بهمن فرمان آرا در کار های پیشینش توانست از پس نمایش این وجه از زندگی به تمامی برآید.
- آیا به اعتقاد شما که در کار های پیشین او فضای مرگ را تجربه کردید.در تجربه جدیدتان"خاک آشنا" توانستید چهره نو و جدیدی از عشق را در کار های بهمن فرمان آرا ببینید؟
من زمانی که سناریوی بهمن فرمان آرا را خواندم و پیش از این با ذهنیت او آشنا بودم. فکر می کنم که کار اثری جالب و متفاوتی خواهد بود. در ضمن وقتی آقای فرمان آرا وقتی خودش از کلیت کار رضایت داشته باشد. نشان می دهد به بسیاری از آنچه در ذهنش بوده رسیده است. در چنین حالتی بی شک ما هم به یک اجرای درستی از کار رسیده ایم.
از سوی دیگر در این فیلم هم مانند فیلمهای دیگر از حضور بازیگران حرفه ای و همبازی های خوبی سود می بردم.چون من معتفدم برای رسیدن به یک فیلم خوب باید کارگردان،عوامل و همبازی های یا بازیگر هم باید بازی بسیار خوبی داشته باشند.البته وقتی می گویم خوب نمی خواهم ارزش گذاری کرده باشم.
منظورم هم خون بدن بازی و یا یک نوع نگاه و جنس بازی را باهم داشته باشیم.خوشبختانه همه بازیگرانی که در این فیلم حضور دارند همگی از یک نگاه در بازی برخوردار هستند.در چنین حالتی بده و بستان ها و یا پاساژهای حسی به مراتب بهتر صورت می گیرد.
همیشه پای یک زن در میان
- با آقای تبریزی هم سابقه همکاری های موفقی را داشته اید.از جمله "بچه های خیابان"،"فرش باد"،"گاهی به آسمان نگاه کن"،"یک تکه نان"را با ایشان داشته اید.این آشنایی شاید در انتخاب شما برای فیلم "همیشه پای یک زن..."، انتخاب نقشی خاص برای شما و پذیرش این همکاری برای شما بسیار موثر بوده است.
کار با آقای تبریزی یک تجربه بسیار تازه ای برای من است. زیرا در نقش کمدی بازی می کنم.کمدی این فیلم همان نوع کمدی را دارد که خود من هم پیش از این دوست می داشتم.از ۀآنجایی که سینمای بسیار محافظه کاری داریم.کارگردانان ما در آن تمایلی به خطر کردن ندارند.و حاظر نمی شوند تا نقشی متفاوت را به بازیگرانشان بدهند.از این رو قابلیت های بازیگران هم شکوفا نمی شود و بازیگری که همیشه کار جدی انجام داده هرگز نمی تواند در نقشی کمدی ظاهر شودو یا برعکس.
البته این راجع به همه کارگردان ها صدق نمی کند مثلاً اقای فرمان آرا و تبریزی هردو این جسارت را دارند. از این رو آقای فرمان آرا در فیلم "همیشه پای یک زن... نقشی را به من پیشنهاد کرد که این ویژگی های خاص و متفاوت را داشت.البته آنهایی هم که فیلم را دیده اند هم فیلم را دوست داشتن و هم از نقشی که من در فیلم بازی می کردم خوششان آمده بوده و ارتباط برقرار کرده بودند.
- این کمدی بودن فیلم مانند برخی از کارهای کمیک ایشان در گونه کمدی موقعیت قرار می گیرد؟
کمدی موقعیت هم در آن است. اما بیشتر یک نوع کمدی خاصی است که بهتر است دیده شود.
معمولاً کمدی که ما تا کنون از کمال تبریزی دیده ایم نوعی از کمدی موقعیت بوده که شاید در زندگی روزمره همه مردم با آن درگیر هستند ولی چون زیاد در زندگیشان جریان دارد .
- جزء اتفاقات عادی زندگیشان تبدیل شده و تاملی بر آن ندارند.ولی وقتی آن را در قالب یک فیلم و یا لطیفه می شنود برایش جذاب و جالب است.آیا این فیلم نیز در فالب طنز خودش چنین رویکردی دارد؟
به نوعی اینگونه است که شما می گویید.اما من بیشتر منظورم نوع شخصیت پردازی آن نقش است.زیرا فضای کلی همان کمدی موقعیت است. آن هم یک موقعیت اجتماعی است که پس از انقلاب شکل کرف و در طول ساله شدید تر هم شد را به نمایش می کشاد و مورد نقد قرار می دهد.
اما در میان کاراکترهای فیلم این نقش بخاطر طنز بودنش ویژگی خاصی داشت.کمدی است که به نوعی از فانتزی تنه می زند که بی شباهت به شخصیت های کارتنی نیست.دنیای کارتون دنیایی است که هرچیزی در آن اتفاق می افتد.و منظورم از کارتنی از این منظر است که هر چیزی در آن امکان پذیر است.زیرا فانتزی آن شبیه دنیای کارتن می ماند.با این تعاریفی که من می کنم شاید مخاطب کمی نسبت به آن حساس می شود. و این حساس شدن انگیزه خوبی است برای دیدن فیلم (باخنده).
به عبارت بهتر باید بگویم شخصیت هم کارتنی نیست. چون من بههرحال آن را بازی کرده ام. ولی نوع استدلالی که ممکن است برای خودش بیاورد کارتنی است.
شاید بهتر باشد نگاه این شخصیت را کودکانه بخوانیم تا کارتونی چون نگاه و تفکرات کودکان چون برآمده از دنیای کارتنی است که با آن ارتباط بر قرا کره و با ذهنیتشان اجین شده.نگاهشان با اشیاء ،اجسام ،حیوانات و افراد اطرافشان بسیار غریب و دور از ذهن انسان های بالغ و کامل خواهد بود.
من یک مثال ساده می زنم ، هر سال اجناس و مواد مورد نیاززندگیمان گران می شود.ولی بعد ممکن است فکر کنید که دیگر ممکن نیست از این گران تر شود. اما با کمل تعجب می بینید که سال بعد همه چیز گران می شود.
- ولی دوباره با خوشبینی هم می گوییم دیگر سال آینده هیچ چیز گران نمی شود. آیا این روابطی که ما برای خودمان ترسیم کرده ایم روابط تعریف پذیری است؟
ولی با این اتفاق ها ما همچنان در حال زندگی کردن هستیم و امید واریم که سال بعد چیزی گران نشود.
به اعتقاد من این هم یک رابطه کارتنی است.زیرا در کارتن همه چیز امکان پذیر است.روزی من یک مقالهای نوشته بودم که آرزو دارید در چه نقشی بازی کنید؟من کفته بودم که من آرزو دارم در نقش های کارتونی بازی کنم .تا از روی ساختمان بیفتم،زیر ماشین بروم و هیچ اتفاقی برایم نیفتد نشود. یا 380 درجه سرم بچرخد و... . واقعاً هم دوست دارم چنین نقشی را بازی کنم (باخنده)،ولی بهر حال آنرا که نمی توانم بازی کنم اما دنیای آنرا خوب می فهمم و حالا آن دنیا را در کار آقای تبریزی پیدا کرده ام .
- نقش های دیگر چطور آیا آنها هم کمدی کارتونی دارند؟مانند شما؟
نه آنها کمدی خودشان را دارند. زیرا اساساً این فیلم کمدی است.
سه زن
- یکی دیگر از کارهابی که امسال کار کردید اما به جشنواره نیامده فیلم "سه زن" ساخته "منیژه حکمت" است.و فکر می کنم که تا کنون با ایشان کاری هم نداشته اید.
این تفاوت هم در شکل نگاه و هم در شکل ساختار. البته خد ایشان هم به این تفاوت اذعان داشته و دارند.وفکر می کنم که این فیلم هم بلحاظ نگاه خاص فیلمساز کار موفقی خواهد شد.
البته ایشان در تمام کارهایشان نسبت به موقعیت زن بسیار حساس هستند.و اسم سه زن هم گویای این نگاه است.البته من یقیناً نقش یکی از این زنها را بازی نمی کنم (باخنده) ولی آن مردی را هم که بازی می کنم در ارتباط با آن سه زن است.بهر حال در این همکاری تجارب بیشماری از همکاری با هم کسب کردیم و از کسب این تجارب هم رضایت خاطر داریم.
**اسم و عنوان فیلم به مانند برخی از فیلمهای مشابهی که در سینما ساخته می شود یک نگاه مرد ستیز و نگاه فمینیستی که ندارد.
بههر حال اگر چنین نگاهی قرار بود داشته باشد دیگر با مرد ها چکار داشت؟(با خنده). اما در کل و خارج از شوخی با مقوله فمینیز و اساساً هر نوع ایسمی مخالف هستم.بهرحال ایسم متعلق به اوایل قرن نوزدهم و بیستم است که دیگر دوره آن سر آمده است.
بر این اساس اگر کسی امروز بخواهد راجع به فمینیزم صحبت کند از زمان خودش عقب مانده است.خوشبختانه خانم حکمت اساسا اینگونه نمی اندیشد. خودش می گوید که من فمینیست نیستم و نمیخواهم که فمینیست باشم.
همشهری امارت